جدول جو
جدول جو

معنی شکم پرکن - جستجوی لغت در جدول جو

شکم پرکن
(اِ پَ)
غذایی کم ارزش که انسان را سیر کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکم پرست
تصویر شکم پرست
ویژگی کسی که به خوردن غذاهای خوب علاقه دارد، شکم بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکم پرور
تصویر شکم پرور
شکم پرست، پرخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکم ران
تصویر شکم ران
پرخور، شکم پرور، در طب قدیم داروی مسهل
فرهنگ فارسی عمید
(اِ خوا / خا)
شکم خواره. شکم باره. آنکه سربار سفره و غذای دیگران باشد. مفتخوار. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) :
بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست
این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به مترادفات کلمه شود، شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ طُ)
ابن البطن. شکم باره. (یادداشت مؤلف). پرخور و عبدالبطن. (ناظم الاطباء). شکم بنده. شکم پرور. (آنندراج) :
در آن سماط که منظور میزبان باشد
شکم پرست کند التفات بر مأکول.
سعدی.
شکم پرست ز معنی است دور کاسبان را
به است توبرۀ جو ز گوهرینه ستام.
میرخسرو (از آنندراج).
- امثال:
شکم پرست خداپرست نبود. (امثال و حکم دهخدا). رجوع به شکم باره و مترادفات دیگر شود.
، عیاش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مسهل. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف). داروی مسهل. (ناظم الاطباء). دوای مسهل. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ پُ)
آنکه شکمش از غذا انباشته شده. سیر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکم پر کن
تصویر شکم پر کن
غذایی کم ارزش که انسان را سیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم پرور
تصویر شکم پرور
شکم پرست پر خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم پرست
تصویر شکم پرست
آن که شکم خود را دوست دارد و همواره غذای لذیذ خواهد شکم بنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم پر
تصویر شکم پر
آن که شکمش از غذا انباشته شده سیر
فرهنگ لغت هوشیار
پرخوار، شکم بنده، شکم خوار، شکمو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرخوار، شکمباره، شکم بنده، شکمو، گرانخوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شکم پرست
فرهنگ گویش مازندرانی