شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) : بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد. صائب تبریزی (از آنندراج). رجوع به مترادفات کلمه شود، شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء)
شکم پرست. شکم بنده. (آنندراج). مبطان. بطن. (یادداشت مؤلف) : بوالهوس را زآن لب شیرین نظر بر نشئه نیست این شکم پرور برای نقل صهبا می خورد. صائب تبریزی (از آنندراج). رجوع به مترادفات کلمه شود، شهوت پرست. نفس پرور. عیاش. (ناظم الاطباء)
ابن البطن. شکم باره. (یادداشت مؤلف). پرخور و عبدالبطن. (ناظم الاطباء). شکم بنده. شکم پرور. (آنندراج) : در آن سماط که منظور میزبان باشد شکم پرست کند التفات بر مأکول. سعدی. شکم پرست ز معنی است دور کاسبان را به است توبرۀ جو ز گوهرینه ستام. میرخسرو (از آنندراج). - امثال: شکم پرست خداپرست نبود. (امثال و حکم دهخدا). رجوع به شکم باره و مترادفات دیگر شود. ، عیاش. (ناظم الاطباء)
ابن البطن. شکم باره. (یادداشت مؤلف). پرخور و عبدالبطن. (ناظم الاطباء). شکم بنده. شکم پرور. (آنندراج) : در آن سماط که منظور میزبان باشد شکم پرست کند التفات بر مأکول. سعدی. شکم پرست ز معنی است دور کاسبان را به است توبرۀ جو ز گوهرینه ستام. میرخسرو (از آنندراج). - امثال: شکم پرست خداپرست نبود. (امثال و حکم دهخدا). رجوع به شکم باره و مترادفات دیگر شود. ، عیاش. (ناظم الاطباء)